آریوبرزن واپسین نگهبان پارس

        به یکتایی قسم یکتاست عشقم میان   دلبران  بیتاست عشقم مرا   باشد   نگین  پادشاهی در او فر شهی پیداست عشقم دوچشمان سیاهش نرگس مست ز بس دلدار من بیناست عشقم بداند رمز و راز دل  سپردن نگارین یار من داناست عشقم ندارد هیچ نیرنگی به کارش مرا دلبربه آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

    یه روز خوب ... باز هم همان کافه ی همیشه روی همان صندلی ... پشت همان میز نشسته بودم باز هم مثل همیشه دو تا قهوه سفارش دادم یکی برای خودم و دیگری برای ... هر روز صندلی تو خالی می ماند داشتم به همان صندلی خالی نگاه میکردم به نبودنت و به اینکه برای همیشه باید تنها به این کافه بیایم یادم نیست که تو ه آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

       به یکتایی قسم یکتاست عشقممیان   دلبران  بیتاست عشقم مرا   باشد   نگین  پادشاهیدر او فر شهی پیداست عشقم دوچشمان سیاهش نرگس مستز بس دلدار من بیناست عشقم بداند رمز و راز دل  سپردننگارین یار من داناست عشقم ندارد هیچ نیرنگی به کارشمرا دلبربه عشق گویاست عشقم شناسد   خط   من را  نازنین یاردرین ره او آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

    جای تو خالیست    در تنهایی هایی که مرا  تا عمیق ترین دره های بی قراری  می کشانند !   جای تو خالی ست  در سردترین شبهایی  که لبخند های مهربانی را به تبعید می برند !   جای تو خالی ست  در دریغ نا مکرری که به پایان رسیدن را فریاد می کنند ...    جای تو خالی ست  در هر آن نا کجایی که منم ... آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

          بهشت اول:   آغوش مادریست که با تمام وجود، بغلت کرد و شیرت داد     بهشت دوم:   دستان پدریست که برای راه رفتنت، با تو کودکی کرد     بهشت سوم:   خواهر یا برادریست که برای ندیدن اشکهایت، تمام اسباب بازیهایش را به تو داد     بهشت چهارم:   معلمی بود که برای دانستنت با تمام بزرگیش، هم سن تو شد تا یاد بگیری     بهشت پنجم:   دوستی ست که روز ازدواجت، در آغوشت کشید و چنان در آغوشش فشرد که انگار آخرین روز زندگیش را تجربه میکند     بهشت ششم:   همسرتوست که با تمام وجود در کنار تو معمار زندگی مشترک تان است، گویی دو شاخه از یک ریشه اید     بهشت هفتم :   فرزند توست که خالق زیبایی های آینده است     آری شاید هر کدام از ما تمام هفت بهشت را نداشته باشیم   اما   بهشت همین حوالیست ...   مادرت را بنگر...   پدرت را ببین...   خواهر یا برادرت را حس کن...   به معلمت سر بزن...   دوستت را به یاد بیاور...   همسرت را در آغوش بگیر...   فرزندت را ببوس...     یک وقت دیر نشود برای بهشت رفتنت...   بهشت را با همه قلبت حس کن،   همین نزدیکیست...           آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

توبه کردم   که دگر   در پی  عشقی  نروم توبه کردم که دگر   عاشق  عشقی  نشوم   توبه کردم که دگر دل به کسی  من  ندهم توبه کردم نشود هیچ  کسی  تاج    سرم   بس جفا دیده ام از عشق در این دار فنا توبه   کردم  ننشانم   صنمی را به برَم   حیف ازاین عمر   که نهی در ره عشق توبه کردم که نگنجد غم عشق بر نظرم   لذت سن   جوانی   که  فراوان   باشد گذرد از من و حالا تو   ببین بی خبرم   آریا گوش بده عمر در این سن  شباب بس که کوته بوَدش هیچ نیابی   اثرم آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

  من ... روز خویش را ... با آفتاب روی تو  کز مشرق خیال دمیده است  آغاز میکنم ... من با تو مینویسم و میخوانم ... من با تو راه میروم و حرف میزنم ... وز شوق این محال:که دستم به دست توست من جای راه رفتن،پرواز میکنم ... آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

منم از نسل کوروش ؛شاه شاهان که  بوده بر  جهانم  نیکْ  سلطان   نژادم   سرفراز   از   کاوهِ   گُرد که  از ضحاک  تاج  پادشه   بُرد   منم   آن   آریایی؛ پور   آرش نژاد سربلندی چون سیاووش   ز   زالم   ؛ زاده ِ   رودابه هستم من  آن  تاریخ میهن  می پرستم     مرا یکتا پرست    بودست     نیاکان نه  بت   را   می پرستیدند  از   جان   فقط   از   بهر   یزدان  افتمش خاک ز بهر   سنگ؛   سینه  کی کنم  چاک آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

  من کوچ می کنم... از بین آدمهایی که فقط چشمهایشان خیره به خود خواهی خودشان است   آدم های سنگ... آدم های آهن... آدم های كاغذ... یكی بی پاسخت می گذارد!   یكی به بهانه یك پرسش عذابت می دهد! یكی غرورت را به خاك می كشد! یكی هم یلدا می شود و دلت را هزار بار میشکند! لعنت به همه ی خوبی های عالم وقتی كسی قدرش را نمیداند! آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب

  ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﻤﻨﺪ،ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺮﻓﺖ ﺭﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ، ﺣﺎﻻ ﻣﯿﻔﻬﻤﻢ، ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﺟﺮﯼ ﻣﯿﮑﺸﺪﻭﻗﺘﯽ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺁﺩﻡ ﺣﺮﻓﺶ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻫﯿﭻ، ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﻫﻢ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ... آریوبرزن واپسین نگهبان پارس...ادامه مطلب